دانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522Relationship of Early Maladaptive Schemas with Anxiety and Depression Co Morbidity: Mediating Role of Metacognitive Beliefs and Anxiety Sensitivityرابطه روانسازههای ناسازگار اولیه با همبودی اضطراب و افسردگی: نقش واسطهای باورهای فراشناختی و حساسیت اضطرابی1241180610.22055/jacp.2015.11806FAمحمد علیبشارتاستاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، گروه روانشناسی دانشگاه تهرانحمیدبهرامیزادهکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه تهرانلادنفتیاستادیار دانشگاه علوم پزشکی ایرانحمیدرضاحسن آبادیاستادیار دانشگاه خوارزمیJournal Article20150310The aim of the present study was to examine the mediating role of met a cognitive beliefs and anxiety sensitivity in the relationship between early maladaptive schemas with anxiety and depression co morbidity in a correlational design. A total of 229 volunteers (121 men, 108 women) from Tehran general population participated in this study. All participants were asked to complete Young Schema Questionnaire-Short Form (YSQ-SF), Metacognitive Questionnaire (MCQ), Anxiety Sensitivity Inventory (ASI), and Depression Anxiety Stress Scale (DASS). The results of correlation analysis showed a significant positive correlation among early maladaptive schemas, metacognitive beliefs and anxiety sensitivity with anxiety and depression co morbidity. The results of path analysis also revealed that both metacognitive beliefs and anxiety sensitivity mediated the correlation of early maladaptive schemas with anxiety and depression co morbidity. Based on the results of the present study, it can be concluded that attention must be paid to the role of anxiety and depression co morbidity as well as early maladaptive schemas to the development, perpetuation, and treatment of anxiety/ depressive disorders.پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای باورهای فراشناختی و حساسیت اضطرابی در رابطه بین روانسازههای ناسازگار اولیه با همبودی اضطراب و افسردگی، در قالب یک طرح همبستگی، انجام شد. تعداد 229 داوطلب (121 مرد، 108 زن) از جمعیت عمومی شهر تهران با تکمیل فرم کوتاه پرسشنامه روانسازه یانگ (SH-YSQ)، پرسشنامه باورهای فراشناختی (MCQ)، مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS)، در این پژوهش شرکت کردند. نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که روانسازههای ناسازگار اولیه، باورهای فراشناختی و حساسیت اضطرابی با همبودی اضطراب و افسردگی رابطه مثبت و معنادار دارند. نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که باورهای فراشناختی و حساسیت اضطرابی در رابطه بین روانسازههای ناسازگار اولیه با همبودی اضطراب و افسردگی نقش واسطهای دارند. براساس یافتههای این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که همزمان با روانسازههای ناسازگار اولیه، باید به نقش باورهای فراشناختی و حساسیت اضطرابی در شکلگیری، تداوم و درمان اختلال های اضطرابی و افسردگی توجه کرد.https://jacp.scu.ac.ir/article_11806_e08d6a10a8273e327fc555df7d01444b.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522Effectiveness of Penn Resiliency Program on Students’ Coping Strategies, Quality of Life & Optimismاثربخشی برنامه تابآوری پنسیلوانیا بر راهبردهای مقابلهای،کیفیت زندگی و خوشبینی دانشجویان25401150410.22055/jacp.2015.11504FAمریمپوررحیمی مرنیدانشجوی دکترای روانشناسی عمومی، گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی اهواز (علوم و تحقیقات اهواز)حسناحدیاستاد گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی تهرانپرویزعسگریدانشیار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهوازسعیدبختیارپوراستادیارگروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهوازJournal Article20150319The purpose of this study was to investigate the effectiveness of penn resiliency program on students’ coping strategies, quality of life & optimism. The research method was quasi experimental with pre- test, post-test, follow up and control group. Among Islamic Azad University, central Tehran branch, 40 students were selected and were matched from age, educational status, sex and other criteria considered in this research. Then they were randomly divided into two experimental and control groups. The experimental group received 7 sessions of penn resiliency program 2 hours per session but the control group did not receive any intervention. We used quality of life, life orientation test & ways of coping questionnaires. The data were analyzed with covariance. The results indicated that there was a significant difference between experimental and control group in quality of life, optimism and problem-focused strategies. The rate of optimism, quality of life and problem-focused strategies in experimental group were higher in comparison with test, and control group. These results persisted after follow up. These results suggest that pen resiliency program increased the optimism, quality of life and problem-focused strategies.پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه تابآوری پنسیلوانیا بر راهبردهای مقابلهای، کیفیت زندگی و خوشبینی دانشجویان انجام شد. این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون همراه با پیگیری و گروه کنترل انحام شده است، مشارکتکنندگان با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و سپس40 نفر از آنها به صورت تصادفی انتخاب گردیده و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، گمارده شدند. قبل و بعد از آموزش به پرسشنامه کیفیت زندگی و راهبردهای مقابلهای لازاروس و فولکمن و آزمون جهت گیری زندگی پاسخ دادند. آموزش برنامه پیشگیری پنسیلوانیا به شیوه گروهی برای گروه آزمایش طی 7 جلسه دو ساعته اجرا شد اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. برای تجزیه و تحلیل یافتهها از روش تجزیه و تحلیل کوواریانس استفاده گردید<strong>. </strong>نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که میان دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ خوشبینی و کیفیت زندگی تفاوت معنیداری وجود دارد. یعنی میزان خوشبینی و کیفیت زندگی در گروه آزمایش نسبت به پس آزمون و گروه کنترل بهطور معنیداری افزایش یافته بود. این نتایج بهطور معنیداری در دوره پیگیری تداوم یافت. بهطور کلی میتوان گفت برنامه مداخلهای در افزایش کیفیت زندگی و خوشبینی دانشجویان مؤثر بوده است و آموزش این برنامه بر سبک مساله مدار دانشجویان اثربخش بود اما بر سبک هیجان مدار آنان تأثیری نداشت. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که برنامه تابآوری پنسیلوانیا از طریق اثربخشی بر میزان خوشبینی و راهبردهای مقابلهای مسأله مدار در ارتقای کیفیت زندگی دانشجویان از نقش مؤثری برخوردار است.https://jacp.scu.ac.ir/article_11504_9b93e5b13c492845983c71f64bf1408c.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522The Response Inhibition, Cognitive Self-Consciousness and Dissociative Experiences in Patients with Obsessive Compulsive Disorderبازداری پاسخ، بازداری پاسخ، خودآگاهی شناختی و تجربیات تجزیهای در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی41601150510.22055/jacp.2015.11505FAعباسابوالقاسمیاستاد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلیشیرینیحیینژادکارشناس ارشد، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیلمحمدنریمانیاستاد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلیعلیرضانبیدوستکارشناس ارشد، دانشکده روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی تهرانJournal Article20150405The aim of the present study was the comparison of response inhibition, cognitive self-consciousness and dissociative experiences in patients with OCD (checkers and washers sub-groups). The research method was causal-comparative. The sample consisted of 80 patients with OCD (checkers and washers sub-groups) who were selected as accessible. Entry criteria include those who are above 25 years old, who have passed secondary education and have no other physical or mental illnesses. To collect the data we used the obsessive- compulsive questionnaire, strop color-word test, meta-cognition inventory of meta cognition questionnaire and dissociative experience scale. Data were analyzed by MANOVA analysis statistical method. The results showed that response error, response time and dissociative experiences in patients with washers sub-group were significantly higher than checkers sub-group. The results also showed that there was not significant differences between patients with checkers and washers in cognitive self-consciousness (P<0.01). These findings suggest that response inhibition, and dissociative experiences can be used as important variables to understand the etiology, prevention and treatment of patients with OCDهدف پژوهش حاضر، مقایسه بازداری پاسخ، خود آگاهیشناختی و تجربیات تجزیهای در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی (زیر گروههای وارسی و شستشو) میباشد. این پژوهش علی- مقایسهای است. نمونه پژوهش80 بیمار مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی (زیر گروههای وارسی و شستشو) است که به صورت در دسترس انتخاب شدند. ملاکهای ورود شامل سن بالای 25 سال، مدرک تحصیلی حداقل سیکل و عدم ابتلا به بیماریهای حاد جسمانی و روانی دیگر بود. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه وسواس فکری- عملی، آزمون رنگ- واژه استروپ، پرسشنامه فراشناخت و مقیاس تجربیات تجزیهای بود. دادههای پژوهش، با روش تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که میانگین زمان پاسخ و میزان خطا در آزمون استروپ در بیماران زیر گروه وارسی از بیماران زیر گروه شستشو بهطور معناداری بیشتر است (001/0P<). در صورتی که بین میانگین نمرات خودآگاهیشناختی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی (زیر گروههای وارسی و شستشو) تفاوت معناداری، بدست نیامد. این یافتهها نشان میدهند که بازداری پاسخ و تجربیات تجزیهای میتواند به عنوان متغیرهای تأثیرگذار در فهم سببشناسی، پیشگیری و درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی نقش مهمی ایفا کند.https://jacp.scu.ac.ir/article_11505_31bfdd7fb85cc96eb9812d7b130e92dd.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522Effectiveness of Assertiveness Training Program on Medical Students' Self-Conceptتأثیر آموزش جرأتمندی بر خودپنداره دانشجویان پزشکی61761150610.22055/jacp.2015.11506FAنسیمشمس علیزادهدانشجوی دکترای روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهوازکیوانکاکابراییاستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاهحمزهاحمدیاناستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندجمریمضابطدانشجوی دکترای روانشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی کرمانشاهنرگسشمس علیزادهدانشیار گروه روانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کردستان واحد سنندجJournal Article20150404The purpose of this study was to investigate the effectiveness of an assertiveness training program on medical students’ self-concept. This research method was a semi-experimental study with pretest, post test and control group. The sample consisted of 50 second semester students of Kermanshah university. Beck self concept questionnaire was used. Assertiveness skill training was offered to 50 second semester medical students of Kurdistan University in four sessions (each 2 hours). To analyze the data, descriptive and inferential statistics, were employed. The results indicated that there was a significant difference between experimental and control groups in self concept (P<0.001). The rate of self concept in experimental group significantly increased in comparison with pre test and control group. Also, the ANCOVA analysis results have shown that assertiveness training program was effective on self-concept. Our findings showed that teaching assertiveness skills to students resulted in improved self –concept. Thus, it is suggested that these types of skill instructions, be included as a part of the university education programsاین تحقیق با هدف بررسی تأثیر آموزش جرأتمندی بر خودپنداره دانشجویان پزشکی انجام شد. طرح پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونهگیری به روش در دسترس صورت گرفت. گروه آزمایش شامل ۵۰ دانشجوی ترم دوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کردستان بود. ۵۰ دانشجوی ترم دوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه که سابقه شرکت درکلاسهای آموزش جرأتمندی را نداشتند به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند. همچنین در گروه آزمایش 19 مرد و 31 زن و در گروه کنترل 20 مرد و 30 زن شرکت داشتند. این دو گروه از لحاظ سن، وضعیت اجتماعی اقتصادی، عدم ابتلا به بیماریهای حاد جسمانی و روانی و سایر متغییرهای مورد نظر در پژوهش کاملاً همتاسازی شده بودند. در گروه آزمایش مهارت جرأتمندی به مدت 4 هفته آموزش داده شد اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرده بودند. قبل و بعد از مداخله هر دو گروه مورد ارزیابی با پرسشنامه مفهوم خویشتن بک قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره پیش آزمون در دو گروه مشابه بود. اما میان گروه آزمایش و کنترل از لحاظ خودپنداره تفاوت معنیداری وجود داشت. میانگین خودپنداره گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معنیداری بالاتر بوده است (001/0>p). این یافته، نشاندهنده این است که آموزش مهارتهای زندگی بهطور معنیداری خودپنداره را افزایش میدهد<strong>.</strong> آموزش مهارت جرأتمندی بر بهبود خودپنداره تأثیر مثبت دارد. بنابراین،آموزش کوتاه مدت مهارت جرأتمندی در دانشگاهها و مدارس توصیه میگردد.https://jacp.scu.ac.ir/article_11506_119870aa9814a7e2ba4d72f9eac30b4e.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522The Effectiveness of Group Reality Therapy on Increasing Resiliency in M.S. Patientsبررسی اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر افزایش تابآوری بیماران ام. اس.77921150710.22055/jacp.2015.11507FAخسرورمضانیعضو هیئت علمی گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوجفاطمهاحتشامیکارشناسی ارشد بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوجJournal Article20150318The aim of this research was to study the effectiveness of group reality therapy on increasing resiliency in MS Patients of Isfahan. This study was quasi experimental designed with pretest, and posttest and, control group. Of all MS patients in the year 92-93 member of Isfahan, 30 persons, who scored less than 60 in the questionnaire of Kanr and Davidson were selected for this research. Randomly, 15 people in the group were chosen for the experiment and 15 were in the control group. Reality therapy program was carried out in a 90 minute meeting in 8 sessions. Validity questionnaire 0.64 internal consistency and stability with Cranach’s 0.83 is confirmed. The findings of this study in both test and control with the use of statistical methodology ANCOVA and independent t-test on the post test difference were analyzed. The result showed that reality training group therapy on increasing sway- collection of significant impact. As well as training group therapy reality on the amount of competence, confidence in the individual instincts, negative emotions and personal stiffness is of significant impact. Teaching group reality therapy enhances resilience. <br /> این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی واقعیت درمانی گروهی بر افزایش تابآوری بیماران <br /> ام. اس. شهر اصفهان به مرحله اجرا درآمده است. این پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. به منظور دسترسی به هدف فوق از بین کلیه بیماران مبتلا به ام. اس. که در سال 93-92 عضو انجمن ام. اس. شهر اصفهان بودند، 30 نفر که نمره آنها در پرسشنامه تابآوری کونر و دیویدسون کمتر از 60 بودند، برای انجام تحقیق انتخاب شدند، که به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. برنامه واقعیت درمانی در 8 جلسه 90 دقیقهای روی گروه آزمایشی انجام شد. روایی پرسشنامه با استفاده از همسانی درونی 1 میباشد و مورد تأیید قرار گرفت. پژوهش در دو گروه آزمایشی و کنترل با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس و تیتست مستقل بر روی تفاضل پسآزمونها مورد تحلیل قرار گرفت. نتیجه حاصل نشان داد که آموزش واقعیت درمانی گروهی بر افزایش تابآوری تأثیر معناداری دارد. همچنین آموزش واقعیت درمانی گروهی بر میزان شایستگی، اعتماد به غرایز فردی، تحمل عواطف منفی و استحکام شخصی تأثیر معناداری دارد. آموزش واقعیت درمانی گروهی می تواند منجر به افزایش تابآوری شود.https://jacp.scu.ac.ir/article_11507_27f19552c248b3c6b4e46141c0629ec2.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522The Study of Bias of Implicit Memory Toward Processing of Negative Emotional Information and Coping Strategies between Smoker and Non-Smoker Studentsبررسی سوگیری حافظه ضمنی نسبت به پردازش اطلاعات هیجانی منفی و راهبردهای مقابلهای در دانشجویان سیگاری و غیرسیگاری931081150810.22055/jacp.2015.11508FAبهرامپیماننیادانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی و عضو دفتر استعدادهای درخشان دانشگاه شهید چمران اهوازقاسممحمدیاریمربی گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور تهرانرضالطیفیکارشناس ارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان، دانشگاه تبریزمحسنهاشمینسبکارشناس ارشد روانشناسی بالینی و عضو دفتر استعدادهای درخشان، دانشگاه تبریزآرشجواهریکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه تبریزJournal Article20150311This study aimed to examine the bias of implicit memory toward processing of negative emotional information and coping strategy between smoker and non-smoker students. This study is a descriptive and type of study is causal-comparative. The statistical population includes all Medical Sciences University students of Tabriz. The Sample included 200 students, 100 smoker students and 100 non-smoker students that were selected randomly. Both groups were evaluated by (A) Root test words (bias of implicit memory) and (B) Lazarus coping strategies questionnaire. Data were analyzed by descriptive statistics and multivariate analysis of variance <span style="font-size: medium;">(MANOVA)</span>.The results showed that smoker students completed more root words test in negative emotion form than non-smokers’ student that implies existence of a bias of implicit memory to a process of negative emotional information near the smoker students. Also, smoker students used more coping strategies when dealing with problems. Finally, results had importantly theoretical and practical implications in the fields of prevention of smoking among university students and also results showed that bias of implicit memory to process of negative emotional information and how to use coping strategies as predisposing factors that possible had an important role in the tendency to smoking among students. <br /> پژوهش حاضر، با هدف بررسی سوگیری حافظه ضمنی نسبت به پردازش اطلاعات هیجانی منفی و راهبردهای مقابلهای، در دانشجویان سیگاری و غیرسیگاری، انجام گردید.بر این اساس پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوعی علی- مقایسهای است. جامعه آماری آن شامل تمامی دانشجویان پسر ساکن خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی تبریز است، بدین منظور 100 نفر از دانشجویان سیگاری و100 نفر دانشجوی غیرسیگاری از جامعه مذکور، به صورت نمونه، تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه توسط آزمونهای تکمیل ریشه کلمه (سوگیری حافظه ضمنی) و راهبرهای مقابلهای لازاروس و فالکمن، مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد که دانشجویان سیگاری نسبت به دانشجویان غیرسیگاری در آزمون تکمیل ریشه کلمه، لغات بیشتری را به شکل هیجان منفی تکمیل نمودند؛ که حاکی از وجود سوگیری حافظه ضمنی نسبت به پردازش اطلاعات هیجانی منفی در دانشجویان سیگاری بود. همچنین دانشجویان سیگاری بیشتر از راهبردهای مقابلهای هیجان مدار، در هنگام مواجهه با مسائل استفاده میکنند. در مجموع، این نتایج تلویحات نظری و عملی مهمی در عرصهی پیشگیری از مصرف سیگار در دانشجویان داشته و نشان می دهند؛ که سوگیری حافظه ضمنی نسبت به پردازش اطلاعات هیجانی منفی و چگونگی استفاده از راهبردهای مقابلهای؛ به عنوان عوامل زمینهساز، حائز نقش احتمالی در گرایش دانشجویان به مصرف سیگار است.https://jacp.scu.ac.ir/article_11508_a12a0bea373a358669299b0ec9b02d26.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522The Comparison of Externalized Behavioral Problems in Overweighting and Normal Boys: With Emphasis on Conduct Disorderمقایسه اختلالات رفتاری برونیسازی شده در پسران دارای اضافه وزن با پسران دارای وزن طبیعی: با تأکید بر اختلال سلوک1091241150910.22055/jacp.2015.11509FAمهنازعلی اکبری دهکردیدانشیار گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نورJournal Article20150311Investigations imply that many of children and adolescents have kinds of behavioral problems and disorders. In this case, externalized problems have been distinguished as central problems. On the one hand overweighting prevalence has strongly increased in this age range. Therefore, the aim of this study is the comparison of externalized behavioral problems in overweighting and normal children. Statistical population consist of all Tehran city elementary students that were selected by cluster sampling; in the way that among education and training sections, section 6 was selected and among schools in this section two male school and 220 students were selected as research sample. Children Behavioral Check List (CBCL) was research tool. The results of multivariate variance (MANOVA) showed that behavioral problems have significant difference in overweighting and normal children (p<0/05) and this difference was observed in conduct and oppositional defiant problems, whereas there wasn`t significant difference between Attention Deficiency-Hyperactivity Disorders and Oppositional Defiant problems (p>0/05). According to the results of this research awareness and parents attitude changing is needed in prevention of overweighting and obesity and finally behavioral problems. As deviation of normal weight is related to risky and inappropriate behaviors, on-time interventions and appropriate planning are necessary and effective at childhood sensitive periodمطالعات حاکی از این است که بسیاری از کودکان و نوجوانان به انواع مشکلات و اختلالات رفتاری مبتلا هستند. در این میان اختلالات برونیسازی شده به عنوان محور اختلالات رفتاری شناخته شده است. از طرفی شیوع اضافه وزن در این رده سنی نیز افزایش پبدا کرده است. لذا هدف این مطالعه مقایسه اختلالات رفتاری برونیسازی شده در پسران دارای اضافه وزن با پسران دارای وزن طبیعی میباشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پسر مقطع ابتدایی شهر تهران میباشد که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای، منطقه شش انتخاب و در بین مدارس موجود در این منطفه دو مدرسه پسرانه و بهطور کلی 220 دانشآموز به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند. از چکلیست رفتاری کودکان (CBCL) به عنوان ابزار پژوهش در این مطالعه استفاده گردید. نتایج با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بهطور کلی میان اختلالات رفتاری برونیسازی شده بین پسران دارای اضافه وزن با پسران دارای وزن طبیعی تفاوت معنیداری وجود دارد (05/0 P<). این تفاوت در اختلال سلوک و اختلال بیاعتنایی مقابلهای مشاهده شد در حالی که بین این دو گروه در اختلال بیش فعالی- کمبود توجه تفاوت معنیداری وجود نداشت (05/0 P<). با توجه به نتایج پژوهش حاضر آگاهی دادن و تغییر نگرش والدین در پیشگیری از بروز چاقی و اضافه وزن و در نهایت مشکلات رفتاری ضروری به نظر میرسد و از آنجایی که انحراف از وزن طبیعی با رفتارهای نامناسب و پرخطر مرتبط است مداخلات زود هنگام و برنامهریزیهای مناسب در این زمینه در دوران حساس کودکی بسیار مؤثر و ضروری است.https://jacp.scu.ac.ir/article_11509_112438b2827f37de5fa8cc7dd4346cf6.pdfدانشگاه شهید چمران اهوازدستاوردهای روانشناسی بالینی2538-57551120150522Efficacy of Cognitive– Behavioral Family Therapy on Marital Conflicts and Sexual Satisfaction in Couples Referred to Psychological Centersاثربخشی خانواده درمانی شناختی- رفتاری برتعارضات زناشویی و رضایت جنسی در زوجین مراجعهکننده به مراکز روانشناختی1251481151010.22055/jacp.2015.11510FAمعصومهپارسهکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهوازفرحنادریدانشیار گروه روانشناسی، دنشگاه آزاد اسلامی واحد اهوازمهنازمهرابیزاده هنرمنداستاد گروه روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20150311The main aim of this study was to investigate the effectiveness of cognitive- behavioral family therapy on marital conflict, and sexual satisfaction in couples referred to psychology centers in Shuster city. The research method was semi experimental with pre- protest, fallow- up and control group. The sample was consisted of 30 couples who were matched from age, educational status, duration of marriage, not suffering from acute physical and mental disorders and other criteria considered in this research. Then randomly divided in to two groups as experimental and control (15 couples in experimental group and 15 couples in control group, respectively). The instruments were Marital Conflict (MCQ) and Sexual Satisfaction Questionnaire (SSQ). Both groups were tested before the intervention. Then experimental group administered 8 sessions of cognitive- behavioral family therapy but the control group did not receive any intervention. Data were analyzed by multi- variable analysis of covariance (MANCOVA). The results indicated that cognitive- behavioral family significantly affected marital conflict, couple burnout and sexual satisfaction in experimental group. The results significantly persisted after one month of follow- up. <br /> هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی خانواده درمانی شناختی- رفتاری بر تعارضات زناشویی و رضایت جنسی در زوجین مراجعهکننده به مراکز روانشناختی شهر شوشتر است. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون، پیگیری و گروه گواه بود. نمونه تحقیق شامل 30 زوج بوده است که از لحاظ سن، وضعیت فرهنگی اقتصادی، طول مدت ازدواج، عدم ابتلاء به بیماریهای حاد جسمانی و روانی و سایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش نسبتا همگون بودند. سپس این افراد بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) و پرسشنامه رضایت جنسی (SSQ) استفاده شد. پس از گزینش تصادفی گروهها از گروه آزمایش و گواه، پیشآزمون به عمل آمد. سپس بر روی گروه آزمایش مداخله خانواده درمانی شناختی- رفتاری (داتیلیو اپستین، 2003) در 8 جلسه 90 دقیقهای اجرا گردید اما در مورد گروه گواه مداخلهای اعمال نگردید. پس از پایان برنامه آموزشی از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد. سپس بعد از یک ماه، پیگیری به عمل آمد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل کواریانس چند متغییری (مانکوا) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد، خانواده درمانی شناختی- رفتاری بر تعارضات زناشویی و رضایت جنسی گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه تأثیر داشته است و این تأثیر بعد از یک ماه پیگیری نیز پایدار بود. میتوان با اصلاح تحریفهای شناختی زوجها و ارتقای سطح رضایت جنسی و آموزش سبکهای مناسب حل تعارض به آنها علاوه بر کمک به حل تعارضاتشان باعث افزایش رضایت جنسی و استحکام بنیان خانواده نیز شد.
https://jacp.scu.ac.ir/article_11510_4070dfb086b27b9c6373fe9f19ad9143.pdf